اسامی اینها در کنار بازیکن های نقش سومی مثل طبری، بابک زنجانی و حسن میرکاظمی (موسوم به حسن رعیت) جستجو میشن. طبری نقش پولشویی برای حسن رعیت و بابک زنجانی داشته. او کمک میکرده اینها امنیتی بشن و اون پشت هرکسی لازم بوده حذف کنند. در دستگاه قضا برای اونها پرونده تشکیل میشه. مسیر پرونده طولانی و پر پیچ و خم میشه. چون جریان و سو جریان باید با سند و مدرک از هم تفکیک میشدن. آنقدر این وسط آدم حذف میشوند و کشته میشوند و حتی جنگ نتانیاهو با غزه میشه که این پرونده همینطور کشدار میشه. وسط جنگ و درگیری حادثه سقوط بالگرد رئیس جمهور هم رخ میده. تق و توق، تق و تق تا اینکه میبینیم ترامپ دادگاهش الکی شد، بابک زنجانی هم با قید وثیقه آزاد نشد، بلکه شاغل شد و طلبکار که یه مدت ما روی کار نبودیم شماها چه گندی به اوضاع زدین؟!
طلبکار شد. طلب دارایی که یکباره صاحب آن شده بود رو میکنه. کسیکه در دوره روحانی زندانی شده بود حالا در جستجوی تلویزیون اینترنتی خودش هم با ساترا هست.
زمانیکه شهید رئیسی زنده بود، بعد از اینکه با انتخاب مردم رئیس جمهور شد، اسحاق جهانگیری برایش یک چیزی را مشخص کرد: او گفت که حکومت دست ماست. دست از پا خطا نکن و آسته برو آسته بیا.
آنجا شهید رئیسی با واقعیت توطئه و خیانتی که در جریان موسوم به اصلاح طلب بالا آمده بود روبرو شد. او دو راه داشت: یا باید روی صندلی ریاست جمهوری مینشست و دست از پا خطا نمیکرد، و یا باید راهی کوه و بیابان میشد. شهید رئیسی از بین این دو راه دومی را انتخاب کرد. هر قدر که مسیر اجرای عدالت در پست ریاست جمهوری سخت تر میشد، او به خود و همکارانش سخت تر میگرفت. هرجا که حتی مردم قبل از او باید حضور پیدا میکردند، او پیشقدم میشد!
با مذاکرات ایران-آمریکا کسی مثل بابک زنجانی نه تنها آزاد میشه و بلکه جایزه پیمانکاری راه و شهرسازی کشور هم میدهند بهش! از آنطرف منتظر زنده شدن حسن میرکاظمی یا همون حسن رعیتیم. قاضی منصوری که در اتهام همکاری با طبری بوده در رومانی کشته میشه. اول منصوری در رومانی به قتل رسید. بعد پرانتز باز کنم شهید رئیسی که قبلاً قاضی القضات بود تو سانحه سقوط بالگرد شهید شد و بعد هم قاضی مقیسه و رازینی. هرکسی دنبال اسم منصوری میگرده دنبال اسم مقیسه و رازینی هم میره. این سه قاضی در سالهای اخیر به طرز مرموزی کشته شدن.
یعنی یه نقش الف و یه نقش ب داشتیم. نقش الف مثلا پزشکیان بوده که اومده روی کار و به بابک زنجانی ها نقش داده و نقش آمریکا و صهیونیسم بین الملل رو پر رنگ کرده و حالا موندیم با یه اینترنت داغون و شبکه فساد جعلی کلاهبرداری که تویش ترامپ که از دادگاه جان سالم به در برد، بابک زنجانی هم دربیاید و پشت سرش کلی آدم دیگه!
نقش ما این وسط چیه؟ در جریان امنیتی شدن اوضاع هی دنبال اسم این و آن میگردیم. مسیر سو جریان واضح شده و دنبال سند و مدرک متقن میگردیم. این وسط چون عده زیادی راه و چاه رو یاد گرفته اند، و قدرت طلب و آشوب طلب بوده اند، هرکسی یه بازیکن نقش سومی برای صیانت از کلاه شرعی خودش دست و پا کرده. هرکسی دنبال قرار گذاشتن با ترامپ جونه تا در این فرصت لاشخوری کم نیاره.
____________
Judge Mansouri, Judge Moghiseh, and Judge Razini
Their names are searched alongside third-party players like Tabari, Babak Zanjani, and Hassan Mirkazemi (known as Hassan Rait). Tabari played a role of money launderer for Hassan Rait and Babak Zanjani. He helped them become security guards and eliminated anyone they needed behind their backs. A case is filed for them in the judicial system. The path of the case becomes long and winding. Because the flow and bad-flow had to be separated by documents and evidence. Hence, many people are eliminated and killed in the middle of this, and even Netanyahu's war with Gaza occurs, which makes this case stretch. In the middle of the war and conflict, the incident of the president's helicopter crash also occurs. Knock and knock, knock, and knock until we see that Trump's trial was a sham, Babak Zanjani was not released on bail, but instead became employed and the creditor, who was absent from work for a while, what did you do to the situation?!
He became a creditor. He claims the property that he had suddenly acquired. The one who was imprisoned during Rouhani’s era is now searching for his own internet TV with Satra.
When Shahid Raisi was alive, after he was elected president by the people, Eshaq Jahangiri made one thing clear to him: He said that the government is in our hands. Don’t make any mistakes and go slowly, come slowly.
There, Shahid Raisi faced the reality of the conspiracy and betrayal that had arisen in the so-called reformist movement. He had two options: either he should have sat on the presidential chair and not made any mistakes, or he should have gone to the mountains and desert. Shahid Raisi chose the second option out of these two options. The harder the path to justice in the presidential post became, the harder he became on himself and his colleagues. Wherever even the people had to be present before him, he would take the lead!
With the Iran-US negotiations, someone like Babak Zanjani will not only be released, but he will also be awarded the country’s road and urban development contractor award! On the other hand, we are waiting for Hassan Mirkazemi, or Hassan Rait, to come back to life. Judge Mansouri, who was accused of collaborating with Tabari, will be killed in Romania. First, Mansouri was killed in Romania. Then, I will open the parentheses: Martyr Raisi, who was previously a judge, was killed in a helicopter crash, and then Judge Moghiseh and Razini. Anyone who searches for Mansouri's name will also search for Moghiseh and Razini. These three judges were mysteriously killed in recent years.
That is, we had a role A and a role B. For example, role A was Pezeshkian who came to work and gave Babak Zanjani a role and highlighted the role of America and international Zionism, and now we are left with a broken internet and a network of fake corruption and fraud, including Trump, who survived the trial, Babak Zanjani, and a whole bunch of other people behind him!
What is our role in this? While the situation is becoming more secure, we are looking for the names of this and that. The direction of the current situation has become clear and we are looking for solid evidence and documents. In the meantime, because many have learned the way and the well, and have been power-hungry and chaos-hungry, everyone has created a third-party player to protect their own religious hat. Everyone is looking for a date with Trump so that there is no shortage of gluttony in this opportunity.
چند وقت پیش رفته بودیم بازار هفده شهریور. درست همونجا بودیم و از تنها کسیکه بود پرسیدیم کجاست؟ راهنمایی درستی نکرد و داشتیم برعکس میرفتیم که بالاخره فهمیدیم همونجا بوده.
مدرسه داره تموم میشه و مامانم کتابهای من رو گذاشته جای راه پله که جمع کنه. روز بزرگداشت فردوسی ما رو بردند آرامگاه. یک باشگاه بود به اسم سیمرغ. خیلی خوش گذشت. فوتبالی نبود. امروز من آدرسش رو برای شما میذارم.
با مترو باب الجواد حرم که بیایی میرسی به ایستگاه میثاق. از اونجا سوار یکی از خط های 202 و یا 202.1 که بشی به آرامگاه فردوسی می آید.
با مترو پارک ملت که سوار بشی جای پارک پایانه اتوبوسرانی هست. اول خط 202.1 هم همونجاس. آخر این خط میشه آرامگاه. آرامگاه کلی جای دیدنی داره. از پل فردوسی کشفرود شروع میشه تا بقعه هارونیه و پارک خطی و آخرش هم که باغ آرامگاه یک حوض نیلوفر داره.
__________
A while ago, we went to the Hafedeh Shahrivar Bazaar. We were right there and asked the only person there where it was. He didn't give us the right directions and we were going in the opposite direction when we finally realized that it was there.
School was ending and my mom had left my books in the stairwell to collect them. On the day of Ferdowsi's commemoration, they took us to the tomb. There was a club called Simorgh. We had a great time. There was no football. Today I'll give you the address.
If you take the Bab al-Jawad Haram metro, you'll get to Misagh station. From there, take one of the 202 or 202.1 lines to Ferdowsi's tomb.
If you take the Park Mellat metro, the bus terminal is where the parking lot is. The start of line 202.1 is also there. The end of this line is the tomb. The tomb is a lot to see. It starts from the Ferdowsi Kashfrud Bridge, goes to the Harunieh Tomb and Khati Park, and finally, the tomb garden has a lotus pond.
تو اتوبوس بودیم. من دیدم یکی از دور داره بهم نگاه میکنه. به مادرم که گفتم اونم گفت آره. از بیرون همینطور داشت نگاهمون میکرد و میدوید سمت اتوبوس که تو ایستگاه بهش برسه. یکباری دیدیم افتاد تو آب ها. حتی غرق شد. بلوار شاهنامه با اینکه جویهای بزرگ داره، ولی آبگرفتگی هم داره. میدان هفت خان بلوار شاهنامه شهر توس یک جایی مثل میدان فلسطین مشهده که برا هر جا میخوای آدرس بدی اول میگی برو بلوار شاهنامه و از آنجا مسیریابی کن:
مامانم زودتر رفت که کمک برسونه. منم رفتم کمکش. چند نفری از اتوبوس پیاده شدیم. طفلکی ماکت هایش همه آب خورده بودن. از چوب ام دی افش فقط دو کاغذ سفید پشت و رویش مونده بود. کاغذهایش که همه رو آب برده بود.
خوشبختانه بندرعباس رفته ام. بعنوان یه نوجوان کنار ساحل صخره ایش رفته ام.
آن سال آبان رفتیم بندر. شرجی بود. شیر آب ترمینال مسافربری هم یه جورایی رنگ پس داده از اثر رطوبت دریا سبز بود.
شهر تاریخی و پر از جاذبه گردشگری
پاساژهای مدرن در کنار بازار سرپوشیده داره که اگر یک روز کامل هم برایش وقت بذاری بازم کامل نگشتیش
من از بلوار شاهنامه در رفت و آمد به طرقبه شاندیز برای رسیدن به مدرسه و کار و زندگی، ذهن خانم ریاضی درگیر تفکیک اراضی مشهد طرقبه شاندیز+ توس!
آنقدر به شهر ما (شهر توس) رسیدگی نشد که گفتیم چرا محله ای از محلات مشهد باشه؟! گفتن خودمون جدایش میکنیم.
البته خوبه جدا بشه، چون شهردار داشت به کشفرود میگفت خشکرود و چند سالی بود که موضع گیری رسانه ای کرده بود که شاهنامه تشنه چاههای آب مشهد هم میشه!
ما نگاه کردیم کوه های هزارمسجد تا رادکان رو مدیریت کنیم، سرچشمه هایی دارن که هم میتوانند خودشون رو مدیریت کنند و هم میتونن کشفرود رو تا پل فردوسی پر آب نشون بدهند.
اینطوری شاید لازم نباشد من باز برم جای خانم معلم و اون برایم رو ترش کنه، چرا دارم برای دوتا قرآن حفظ کردن و مسابقه حفظ و نهج البلاغه چرتکه میندازم که شاگرد برتر میشم و مزایایی که شامل حالم میشه با روح اسلام و قرآن در تضاد هست یا نه!